هر كه دم از آل علي ميزند
باده ز جام ازلي ميزند
جذبه ي ساقي چو به ميخانه زد
قرعه بنام من ديوانه زد
صبر و بلا را به هم آميختند
در عطش ساغر ما ريختند
جرعه اول كه زدم سوختم
آتش و خون از جگر افروختم
سينه ي من سوخته ي سينه ايست
شعله خاكستر آئينه ايست
سينه ي زهرا (س) تب توحيد داشت
كان شرف. شيره ي خورشيد داشت
شير نبود آنچه در ان سينه بود
شربتي از كوثر آئينه بود
فاطمه آئينه حيدر نماست
فاش بگو . فاطمه شير خداست
آينه در آينه تكثير شد
آينه خنديد و جهانگير شد
فاطمه خود كيست ؟ نمود علي (ع)
كيست علي ؟ فاطمه ي منجلي
فاطمه اي مذهب و آئين من
آينه ي روشني دين من
فاطمه اي بود و نبود علي
مادر گل هاي كبود علي
فاطمه اي سيده كائنات
چشم دو عالم ز رخت گشته مات
خلق ز وجدت به وجود آمده است
بر در مجدت به سجود آمده است ..
محمد رضا آقاسي